رایج است که در هر فعالیتی، برخی از پیشکسوتها و افراد قدیمی آن حوزه را به عنوان پدر یا مادر آن حوزه اعلام میکنند.
مثلاً پیتر دراکر را پدر مدیریت نوین میدانند یا فردریک تیلور را پدر مدیریت علمی میدانند.
اگر بر همین سبک بخواهیم برای کارآفرینی هم پدری انتخاب کنیم، تقریباً بر سر آقایژوزف شومپیتر توافق عمومی وجود دارد.
او در سالهای ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰، مطالعات گستردهای در زمینه کارآفرینی انجام داد و مطالب بسیاری در این حوزه منتشر کرد.
شومپیتر در سال ۱۹۲۸ تعریف کارآفرینی را به صورت زیر مطرح کرد:
عصاره کارآفرینی در درک و بهره برداری از فرصتهاست.
البته شومپیتر به تدریج در سیاست هم ورود پیدا کرد و بعد از آن، تعریفهای بعدیاش کمی جنبهی کلانتر به خود گرفت. به عنوان مثال تاکید میکرد که کارآفرینان کسانی هستند که اقتصاد و سازمانها را زنده میکنند.
البته نگاه شومپیتر به کارآفرینی صرفاً در این تعریف خلاصه نمیشد. او ابعاد کارآفرینی را فراتر از مفهومِ فرصت جویی و فرصت پروری میدید. شومپیتر به رابطه بین کارآفرینی و نوآوری توجه ویژه داشت. او پنج شیوه نوآوری را مد نظر داشت:
- معرفی یک کالای جدید
- به کار گیری یک شیوهی جدید برای تولید یک محصول قدیمی
- ایجاد یک بازار جدید برای یک محصول موجود
- کشف و بهکار گیری یک منبع جدید برای تامین مواد اولیه
- ایجاد یک ساختار جدید برای یک صنعت موجود
او چنان دقیق به ویژگیهای کارآفرینان و شیوههای عملکرد آنها میپردازد که امروزه در نوشتههای آکادمیک، گاهی به جای اصطلاح تعریف کارآفرینی توسط شومپیتر از اصطلاح کلیترِ کارآفرین شومپیتری استفاده میکنند تا تمام آنچه او مد نظر داشته حفظ شود و از قلم نیفتد (منبع)
کارآفرین کیست؟
با وجودی که کلمه کارآفرین و مفهوم کارآفرینی ساده و قابل درک به نظر میرسد، اما میتوان گفت که تعریف دقیقی از کارآفرین و کارآفرینی که مورد اتفاق نظر همگان باشد وجود ندارد.
البته به نظر میرسد صفتهای زیر، از جمله صفتهایی هستند که به کارآفرینها نسبت داده میشوند:
- خلاقیت
- پیشرو بودن
- آینده نگاری (ساختن آینده) آینده نگری (پیش بینی آینده)
- جرات ریسک کردن
- ارزش آفرینی
- ایجاد اشتغال
- خلق ثروت